- سکه زدن
- دانگ زدن فلزی را به صورت مسکوک در آوردن ضرب کردن
معنی سکه زدن - جستجوی لغت در جدول جو
- سکه زدن ((~. زَ دَ))
- پول فلزی درست کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به صورت که در آمدن پول. یا سکه شدن کار (و بار) تنظیم یافتن آن آماده شدن آن بسامان رسیدن درست شدن کار و بار
پیاده راه رفتن
راندن چارپا به وسیله سک، تحریک کردن اغوا نمودن
کسی که پول فلزی سکه می زند
سیخ زدن، تکان دادن
روشن کردن خود رو با دسته
غارت کردن مسافران در جاده قطع طریق، سرود گفتن
ساز بستن ساز دادن ساز نواختن، یا ساز زدن به کام کسی به کام و مراد او بودن
دست زدن، کف زدن
فلزی (مانند زر مسی آهن) را چکش کاری کردن، یا چکش زدن برای کسی. ویرا سیاست کردن بد گویی کردن از او
کلک زدن نارو زدن فریب دادن
به ستوه آمدن، به تنگ آمدن، زله شدن
گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
اشکوونیدن آشکوباندن تاکاندن تاک زدن
به مهمانی رفتن سور خوردن
صفیر بر آوردن از دهان یا از سوت
بسیخ کشیدن قطعات گوشت، اصرار کردن، تحریک کردن
ساز نواختن، نواختن ساز
گره بستن، گره دادن، گره در چیزی انداختن
بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن، غیه کشیدن
در آوردن صدای ممتد خالی از حروف هجا از میان دو لب یا از آلت مخصوص، سوت کشیدن، صفیر زدن، شپلیدن، شخلیدن، شخولیدن
حلقه زدن، دایره وار ایستادن مردم یا لشکریان، پره بستن
تیغ زدن استره زدن: (چو کودک را ز شیرینی تب آید زنندش کبه گر بر سر نکوتر) (امیر خسرو)
عقده زدن، بستن
گناه زدن، یا گناه بخود (بر خود) گناه زدن برخود
نغ زدن
بهانه جویی کردن، غرغر کردن، توضیح این لغت اصلا در مورد بهانه گیری کودکان و سر و صدا کردن آنان بکار میرود اما آنرا بر سبیل توسع در مورد بهانه جویی زنان ومردان بزرگ سال و اظهار نارضایی از طرف آنها نیز استعمال میکنند